رمان ویلا(2)

جستجوگر پيشرفته سايت





اخبار وبلاگ


تبليغات


همگی شوکه شده بودند . سارا با حالتی جنون آمیز وبا صدایی که بیشتر شبیه جیق بود گفت "بلند شید بریم از اینجا واسه چی نشستین اونها که مردن منتظر کی هستین " سرهنگ تابش جواب داد " متاسفانه فعلا نمیشه از اینجا رفت باید صبر کنیم تا هوا روشن بشه

سکوت سنگینی بر فضای ویلا حاکم بود انگار تیم میزبان فینال جام جهانی را باخته باشد

 




صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

موضوعات مطالب